سابقه و هدف: مزاج بهعنوان مهمترین تفاوت طب ایرانی با طب کلاسیک جایگاه ویژهای در تحقیقات وبررسیها از آن خود کرده است؛ اما متأسفانه بررسیهای انجام شده تا کنون از ارائه مدل کاملاً پذیرفته شده عاجز شدهاند که این مسأله میتواند به علت کمبود مطالعات پایهای در مفاهیم بنیادی بینش پیشینیان باشد. یکی از مدلهای پیشنهاد شده برای تعریف گرمای مزاج، مفهوم متابولیسم پایه در طب کلاسیک است که با چالش عدم همخوانی مزاج مغز که حکماً آن را سرد میدانستند با متابولیسم پایه آن که یکی از بالاترین مقدارها را در طب کلاسیک به دست آورده، رو به رو است. بهنظر میرسد بررسی ماهیت مزاج مغز بر اساس مبانی طب ایرانی میتواند به چالشهای متعددی پاسخ دهد و درک بهتری از بینش پیشنیان در مورد مفهوم مزاج بهارمغان آورد و احتمالاً در پیشنهاد راهکارهای درمانی جدید سودمند واقع شود. مواد و روشها: روش این مطالعه از نوع کتابخانهای با رویکرد استنتاجی Deductive بوده و با هدف پاسخ به سؤالات زیر اطلاعات از منابع مکتوب طب ایرانی جمع آوری شده و تجزیه وتحلیل شدهاند. موضوعات مدنظر عبارتند از: مبانی تعریف و محاسبه مزاج اندامها بر اساس مبانی طب ایرانی؛ عوامل مؤثر بر مزاج یک اندام از نظر حکمای طب ایرانی؛ میزان انطباق مدل متابولیسم پایه با مفهوم گرما در طب ایرانی برای مزاج مغز؛ یافتهها: بیشتر منابع طب سنتی مزاج مغز را سرد و تر معرفی میکنند؛ اما در بخش مقایسه با سایر اندامها برای مغز کمترین سرما نسبت به واحد مرجع محاسبه میشود که این مسأله نشان دهنده قریب بودن مزاج مغز به اعتدال است. دلایل معتقدان به گرم بودن مزاج مغز با سایر مبانی طب سنتی بیشتر همخوانی دارد، همچنین یافتههای طب جدید و شواهد بالینی مؤید آن هستند. بحث و نتیجهگیری: در این بررسی مفهوم مزاج مغز بر خلاف باور شایع ارائه شد. این مسأله نشان دهنده ضرورت بررسی متون اولیه پیش از ورود طب ایرانی به جامعه اسلامی و انجام پژوهشهای بنیادی و جامعتر در زمینۀ طب ایرانی را ثابت میکند، همچنین بر اساس این بررسی مدل متابولیسم پایه میتواند بهعنوان یک مدل برای بررسی مفهوم گرمای مغز نیز کاربرد داشته باشد.