۶ نتیجه برای نوع مطالعه: اصيل پژوهشي(حكمت و فلسفه)
مجید ملاآقابابا، حامد آرضایی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده
امروزه نظریۀ سائق (Drive Theory) بمثابه گرایشی در روانشناسی به تحلیل مراحل فعل ارادی میپردازد. ابنسینا نیز دربارۀ مراحل فعل ارادی انسان نظریهپردازی کرده است. پرسش این است که با توجه به مباحث قوای شوقیه در فلسفۀ ابنسینا و نظریۀ سائق چه ارتباطی میان این دو نوع نگرش دربارۀ محرک فعل ارادی انسان وجود دارد. به نظر میرسد، با چهارچوبهای ارائهشده در نظریۀ سائق و کاربرد مفاهیمی همچون حالت سائق، رفتار هدفگرا، رسیدن به هدف مناسب، کاهش حالت سائق و آسودگی به هنگام رسیدن به هدف، میتوان نظریهای را در باب محرک فعل ارادی انسان از آثار ابنسینا استخراج کرد که در آن قوای شوقیه و اراده، معادل با سائق و رفتار هدفگرا هستند.در این راستا، در این نگاشته با مراجعه به آثار ابنسینا مؤلفههای دیدگاه او را در باب قوای شوقیه استخراج کرده و به تحلیلی متون مربوط پرداخته ایم. پس از آن با توجه به دیدگاههای جدید دربارۀ انگیزش بهویژه نظریۀ سائق، مفاهیم موردنظر برای بازسازی دیدگاه ابنسینا استخراج شد. در این مسیر توجه دوسویۀ تحلیلی و مقایسهای به دیدگاه ابنسینا دربارۀ قوای شوقیه و ابعاد مختلف نظریۀ سائق دربارۀ محرک فعل ارادی انسان صورت پذیرفته است.بررسی متون نگارندگان را به این دیدگاه سوق داد که در آثار ابنسینا فرایند محرک فعل ارادی انسان مطرح است. این فرایند شامل مؤلفههایی ازجمله تصور فعل، ایجاد شوق، اراده، انجام فعل و درنهایت آرامشِ بعد از انجام فعل است. با بررسی تطبیقی این مکانیسم و نظریۀ روانشناسان سائق به الگویی مشابه بین این دو نظریه میرسیم. به عبارت دیگر، با توجه به بررسی تطبیقی میان نظریۀ سائق و نظریۀ قوای شوقیۀ ابنسینا، میتوان به ساختاری مشابه برای محرک فعل ارادی انسان در این دو نظریه رسید.
محمود صیدی، احسان کردی اردکانی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
یکی از مباحث ادراکات بصری، عارضشدن اختلال دوبینی یا لوچی در برخی انسانهاست که در این صورت اشیای خارجی دو بار دیده میشوند. ابنسینا اولین فیلسوف مسلمانی است که درصدد یافتن علل عارضشدن این اختلال به قوۀ بینایی انسان برمیآید. هدف این پژوهش بررسی علت دوبینی در حکمت سینوی است. روش این پژوهش از نوع تحلیلیـانتقادی است که با رجوع به منابع کتابخانهای به بررسی اختلال دوبینی در حکمت سینوی میپردازد. عواملی که ابنسینا برای تبیین این پدیده ارائه میدهد بر مبنای کارکرد حس مشترک و نقش آن در دریافت و ادراک صورتهای حسی است. با توجه به اینکه حس مشترک، قوهای است که ادراکات همۀ حواس پنجگانه به آن وارد میشوند و این قوه نقش اساسی در ادراکات حسی دارد، از منظر ابنسینا تطبیقنیافتن صورتهای علمی در آن، اختلال در آلات یا اعضای مادی، تخیل دو صورت علمی از یک شیء خارجی و ورود آن به حس مشترک از دلایل رویدادن اختلال دوبینی در انسان هستند.
حسن غلامپور دهسرخی، مهدی ابراهیمی، سپیده سیدی نوقابی، فرید قاسملو،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
بررسی تمدنی آرای پزشکان ایرانی قرن سوم تا پنجم ه.ق بهویژه رازی، ابنسینا و رهاوی در حیطههای مختلف سلامت جسمی، روحی و روانی میتواند شبکهای از آرای این اندیشمندان و ارتباط بین آنها در حوزۀ اجزای سلامت معنوی را ارائه دهد؛ بهگونهایکه تحلیل تطبیقی آرای مذکور ضمن همپوشانی دامنۀ اجزا و مفاهیم سلامت معنوی، جامعیت و شمول بیشتری را نسبت به تعاریف موجود در برمیگیرد. درنهایت هدف از این پژوهش توسعۀ مفهومی و ارتقای تعریف سلامت معنوی براساس آرای این سه اندیشمند است. روش این پژوهش از نوع تحلیلیـ تطبیقی است که در گام نخست تعاریف سلامت معنوی از بانکهای اطلاعاتی معتبر پایگاههای اسنادی و مجلات داخلی و خارجی، جستوجو و ارائه شد، سپس آرای ابنسینا، رازی و رهاوی از آثار ایشان استخراج و بهصورت تفکیکی بررسی شد و درنهایت با توجه به اهداف و سؤالات پژوهش، یافتهها تجزیهوتحلیل شدند. بررسی و تطبیق آرای ابنسینا، رازی و رهاوی در ضمن سه دسته از اجزای سلامت معنوی (شناختی، احساسی و عملی) نشان داد که آرای ایشان در مقایسه با آرای صاحبنظران معاصر بعد از برجستهشدن مفهوم سلامت معنوی، دارای اتقان و گستردگی بیشتر است بهطوریکه تأکید بر آرای این اندیشمندان، دیدگاههای صاحبنظران امروزی را در گسترش مفهومی سلامت معنوی با هدف سالمسازی محیط زندگی فردی و اجتماعی جامعه، اصلاح خواهد کرد و توسعه خواهد داد. در مجموعِ آرای این سه اندیشمند، بیش از آرای صاحبنظران معاصر بر توجه همزمان به مقولۀ جسم و روح و سلامتِ هر دو بُعد از وجود انسان تأکید شده است و بازنگری این آرا میتواند به نظریهپردازان حوزۀ سلامت معنوی در راستای توسعۀ مفاهیم این مقوله و سلامتافزایی فرد و جامعه کمک کند.
حامد آرضائی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده
ادبیات، آیینۀ فرهنگ و مناسبات اجتماعی زمانه است. بهداشت و پزشکی به مثابه جزئی از فرهنگ و زندگی اجتماعی، از دیرباز جایی در ادبیات داشته است. فنّ مقامهنویسی بهعنوان یکی از سبکهای پرطرفدار ادبی، بهویژه در ادبیات عربی و فارسی، رهآوردهای بسیاری برای پژوهشگران داشته است، از جمله در بازنمایی حیات اجتماعی. بدیعالزمان همدانی که او را مبدع این فنّ میدانند، در میانِ مقامههای خود یکی را به موضوع «پزشکی» اختصاص داده بوده است. این مقامه، در طول تاریخ به فراموشی سپرده شده و در بیشتر دستنویسها و تمامیِ چاپهای مقامات حذف شده است. خوشبختانه، دستنویسی در دانشگاه یِیل این «مقامه طبّی» را حفظ کرده است. در این مقاله، با اشارهای به فن مقامهنویسی و زمینههای تاریخی، اجتماعی و اهداف آن، به گزارش و تحلیل این مقامه طبّی نویافته پرداختهایم.
میلاد کثیرلو،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده
ابنسینا یکی از معدود فیلسوفانی است که علاوه بر ابداعات پرشمار در حوزۀ مباحث فلسفی، تأثیرشگرفی در حوزۀ طب داشته است. این امر باعث شد که او در مواجهه با مسائل فلسفی و معرفتی مختلف، علاوهبر استفاده از مبانی عقلی، از شواهد طبّی خود نیز بهره گیرد. یکی از این مسائل، چگونگی نقش بدنمندی در تحقق ادراکات شناختی است. با گردآوری نظرات ابنسینا در ارتباط با این مسئله و اتخاذ روشی تحلیلیـتوصیفی، میتوان نتیجه گرفت که او متناسب با مبانی فلسفی و طبیعی خود، وجود بدنی با کیفیت مزاجی مناسب را برای تحقق ادراکات شناختی مختلف مانند ادراکات عقلی لازم دانسته و شواهد تجربی متعددی همچون وابستگی تکامل مدرکات قوای شناختی با تکامل مزاج، رابطۀ ظاهر بدن با کمال قوای شناختی و تأثیر مشکلات مزاجی در مدرکات قوای شناختی را برای تأیید اثرگذاری کیفیت مزاج بر چگونگی کارکرد قوای شناختی مختلف ارائه کرده است. علاوهبراین، از مطالب او چنین استنباط میشود که وجود بدنی با توانایی تعامل با محیط و حرکت در پیرامون اشیا ضروری است. چنین مسائلی نشاندهندۀ آن است که در حکمت سینوی، مسائل روانشناختی و عصبشناختی، ارتباط وثیقی با مسائل فلسفی دارند و ابنسینا با رویکردی چندبعدی این مسئله را بررسی کرده که تحقیق تفصیلی چنین رویکردی، موردتوجّه این نگارش بوده است.
امیرحسین شهگلی، فائزه اسکندری، محمد علیزاده وقاصلو،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
عناصر اربعه یکی از بنیادیترین مفاهیم طبیعیات دورۀ اسلامی هستند. تصور رایج در مورد عناصر اربعه آن است که با کشف جدول مندلیف نظریۀ عناصر اربعه کنار رفت و تصور شد آنچه قدما از آن بهعنوان عنصر یاد میکردند عنصر نیستند، بلکه مرکّب هستند. بررسی نظرات حکما در باب عناصر نشان میدهد که آب، هوا، آتش و خاک محسوسی که با چشم دیده میشوند، عنصر نیستند، بلکه مرکّباند. بر همین اساس، هدف از پژوهش حاضر بررسی حالت عنصریِ عناصر اربعه در تناظر با عناصر جدول تناوبی است. از اینرو، این مقاله به یکی از پرسشهای اساسی در مورد عناصر اربعه میپردازد و آن این است که حالت عنصری عناصر اربعه، که از آن به بسایط یا محوضت عناصر یاد میشود، چیست و چرا اشیای محسوس اطراف ما عنصر نیستند. پژوهش حاضر از نظر نوع، توصیفیـتحلیلی، به لحاظ هدف، بنیادی و براساس روش، اسنادی بوده و گردآوری اطلاعات از طریق مراجعه به منابع درجهاول کتابخانهای انجام شده است. نتایج بهدستآمده از این پژوهش نشان میدهد آنچه مشاهده میشود، حالت محض عناصر اربعه نبوده و عنصر باید شفاف باشد. بر این مبنا نهتنها خاک، بلکه آتشِ قابلرؤیت نیز عنصر نیست. همچنین مقصود طبیعیدانان دورۀ اسلامی از مفهوم «عنصر» با آنچه امروز تحت عنوان عنصر شناخته میشود، متفاوت است، از اینرو بین مفهوم عنصر (Element) در جدول تناوبی و عناصر اربعه اشتراک لفظی وجود دارد و مقصود این دو، یکی نیست.