عقلانیت انتقادی، نگرشی در شناخت شناسی و فلسفهی علم است که بر طبق آن هر گزارهی معرفتی به طور عام و هر نظریهی علمی به طور خاص را میتوان به گونهای عقلانی نقادی کرد و آنها را، در صورت برخورداری از محتوای تجربی، میتوان، با قرار دادن در معرض آزمایشها و مشاهدات گوناگون، مورد آزمون تجربی قرار داد تا صدق احتمالی آنها تأیید یا کذب آنها معلوم گردد. در عقلانیت انتقادی انسانها پس از مواجهه با مسألهای خاص اقدام به ارایهی راه حلهایی میکنند، و هرچه تکثر راهحلها بیشتر باشد امید به یافتن راه حل مناسبتر افزایش مییابد. یکی از دغدغههای علاقه مندان به هر فلسفهی خاص، برای نمونه فلسفهی پزشکی، این است که آیا بررسی و تأیید روشها و نظریهها در آن رشته خاص در چارچوب عقلانیت انتقادی امکانپذیر است؟
در سخن گفتن از فلسفهی دانشی به نام پزشکی در جهان اسلام، میتوان از یک سو «فلسفهی پزشکی» اسلامی و از سوی دیگر فلسفهی «پزشکی اسلامی» را طرح کرد. نگارندگان، ضمن قایل نبودن به «فلسفهی پزشکی» واحدی در جهان اسلام، و در عین حال با قایل شدن موجودیتی برای سنّتی به نام «پزشکی اسلامی» (علی رغم ناهمسانیهای درونی)، میپذیرند که میتوان از فلسفهی «پزشکی اسلامی» سخن گفت. در این صورت میتوان عناصر فلسفهی این پزشکی را بر شمرد و در چارچوب عقلانیت انتقادی به تبیین تایید روشها و نظریههای این پزشکی از یک سو و به نقد آنها از سوی دیگر پرداخت. پزشکان جهان اسلام با گردآوری دانشنامههای پزشکی گوناگون و دسترسی به راهحلهای متنوع برای درمان انواع بیماریها، ارزیابی نقادانهی شیوههای درمانیِ متفاوتِ موجود در سنّتهای پزشکی مختلف، تلاش در راه تأسیس بیمارستانهای بزرگِ برخوردار از امکانات لازم برای آزمون هر چه دقیقتر بیماریها در شمار هر چه بیشتری از بیماران، بهکارگیری برخی از شیوههای بهتر تشخیص و درمان در آن بیمارستانها، و ایجاد نظامهای کارآمد آموزشی، مددکاری و حقوقیِ خاص پزشکی نمونهی ارزشمندی از پایبندی به گونهای عقلانیت انتقادی را به نمایش گذاشتند و در برخورد با شیوههای درمانی گوناگون برای بیماریهای خاص و با برخورداری از امکانات موارد آزمایشی هر چه بیشتر به شانس فزآیندهای برای یافتن درمان مناسب دست یافتند.