اخلاق از جملهی مباحث مهمّ علمی و فلسفی است که از قرون گذشته تا امروز همواره مورد بررسی و تحقیق بشر بوده است. در مکاتب مختلف نظریهها و تعاریف متفاوتی از اخلاق وجود دارد. در مکتب تکلیف، فعل اخلاقی عبارت است از فعلی که از همهی اغراض منزّه بوده و ناشی از احساس تکلیف باشد و غایت و هدف فعل جز انجام تکلیف نباشد. نظریّهی دیگری که در زمینهی وجدان اخلاقی وجود دارد و نظریّهی غالب مادّیون میباشد، بر این اساس است که اخلاق از فکر دوراندیش انسان بوجود میآید و مصلحت انسان در این است که رعایت نوع نماید. ایراد مهمی که بر این نظریه وارد است، این است که چنین رویکردی از اخلاق تنها در جایی میتواند حاکم باشد که قدرتها مساوی باشند و آنجایی که یکطرف قوی و طرف دیگر ضعیف باشد، هیچ نیرو و عاملی نمیتواند قوی را دعوت به اخلاق کند. نظریهی دیگر در زمینهی اخلاق بر پایهی تناسب است. در این نظریه خلق خوب یا فعل اخلاقی زیبا است و پایهی زیبایی، تناسب است. در این میان رویکرد اسلام به چهارچوب فعل اخلاقی در خور توجه و تمجید است. در دین مبین اسلام اساس بر این قرار داده شده است که در جامعه باید حقوق واقعی تمامی آحاد جامعه، بدون استثناء مراعات شود. از اینجاست که دین اسلام میگوید میبایست مقتضای حق اجرا شود و نه مقتضای عواطف. بهعبارت سادهتر بهنظر قرآن کریم باید در جامعهی انسانی حقوق واقعی فرد فرد جامعه، بدون استثناء، مراعات شود و معیار این حقوق دین است که از نیروی عمومی و اقتضای کلّی دستگاه آفرینش سرچشمه میگیرد.